Thursday, March 20, 2014

نوروز بر تمام انسانهای شریف و آزادیخواه خجسته باد - روزبه کوراغلی

باز بهار سر رسید و نوروز را بر طبیعت و انسان آواز داد. بذرها و هسته های نهفته در دل خاک با رویشی دگرباره، دشت ها و دامنه ی کوهها را رنگی دیگر بخشید. و اینک پرندگان غرق در شادی، عشق و زیستن را ترانه ای ساخته اند برای تلاشی دوباره، تا گلها و درختان را اینبار پر بارتر از گذشته به بذر افشانی و شکوفه و ثمره فرا خوانند. بارزترین و انسانی ترین خصیصه ی نوروز در این است که هیچ زشتی و پلیدی را بر نمی تابد. بر علیه جهل و سکون و تاریکی و تاریک اندیشی ست. مرزها را درهم می کوبد تا زیبائی خود را با زیبائی زبان ها و فرهنگ ها و سنت های ملل مختلف درهم آمیزد. و بدین سان از آلوده گی ها و افکار چرکین مترسکانی که مدام تلاش می کنند نوروز را در محدوه ی زبانی، ملی و فرهنگي ملتی خاص تعریف نمایند، دوری می جوید. برای همین است که در جدال تاریخی با زشت اندیشان تمامیت گرا و یاوه سرایان تنگ نظر هرگز مغلوب جهل و تاریکی نگشته است. و هر زمان دشمنان خنجری بر پیکراش وارد ساخته اند، دوباره جان تازه ای یافته و بر قامت تاریخ استوارتر از پیش تکیه زده است.

این نظم و این جنب و جوش و تحول و دگرگونی در حقیقت همان است که در زندگی اجتماعی روی می دهد. یعنی تفکیک ناپذیری رابطه ی انسان با طبیعت. و این رابطه نه در خلأ بلکه دقیقأ مرتبط با شرایط زیست انسان معنی پیدا می کند. چرا که انسان موجود انتزاعی نیست تا بتوان گلی از دست خدایان ظلمت نشین آسمانی و خدایان زمینی که زنجیر اسارت بر گردنش انداخته اند، هدیه کرد و برای او خوشبختی و شادی آرزو نمود. احساس بی احساسی که فقط خود را فریب می دهد، بمانند فریادی که انسان گرفتار شده 
زیر امواج دریا برمی آورد، اما کجاست آن موجی که فریاد را بشنود و در خود احساس مسئولیت کند.؟

بی تردید نوروز یکی از باشکوه ترین و بی همتا ترین جشن هائی ست که باید آنرا عزیز بداریم و در هر چه باشکوه برگزار 
کردن آن همت کنیم، اما این جشن و سرور و شادی در شرایطی که فقر و فلاکت، ظلم و بیدا و استثمار و هزاران ناهنجاری و زشتی اکثریت جامعه را در خود فرو برده است، و این نظم متعفن با خشن ترین چهره بر سرنوشت انسان حاکم گشته است، چگونه می خواهد بر دل استثمار شوندگان و فرودستان جامعه که از تامین نان شب روزمره ناتوان گردیده اند، در این روز عزیز عطر شادی و گل سرور برافشاند. همتی باید نمود گر هدف شعر و شعار نباشد.

نوروز به تمام توده های رنج و کار و انسانهای آزادیخواه و شریف خجسته و پیروز باد!

بیست و هشت اسفند ۱۳۹۲ برابر با  ۱۹ مارس ۲۰۱۴
روزبه کوراغلی

Sunday, March 16, 2014

لیبرالیسم: پوتینی یا مخملی - رحیم کریمیان

تا این لحظه طبق اخبار خبرگزاریهای غربی، در کریمه  یک و نیم میلیون نفر از مردم در رآی گیری شرکت کرده اند تا سرنوشت این سرزمین را برای جدائی و پیوستن به فدراسیون روسیه را تعیین کنند. در همین زمان هم خبر میرسد که در نشست  شورای امنیت سازمان ملل متحد، روسیه" قعطنامه" پیشنهای غرب را وتو کرده است و نماینده چین از رآی دادن به آن امتناع کرده است. طرفین باصطلاح دعوا، در رسانه های گروهی شان به شدت همدیگر را محکوم می کنند. در حالیکه  که رسانه های خبری روسیه و هواداران آن، این رآی گیری را دموکراتیک ترین رآی گیری می دانند، در همان زمان، رسانه های غربی این کار را دخالت آشکار در  امور داخلی یک کشور، می نامند. اما در سوی دیگر ناظران بی طرف در سراسر جهان، از ماهیت این تبلیغات مسخره کاملا مطلع هستند. چندی از دخالت ارتش های ناتو در افریقا، آسیا و حتی در خاک یوگسلاوی نمی گذرد. دخالتهای آشکار غرب در امور کشورهای اروپائی از جمله یونان، دیگر بر کسی پوشیده نیست. امروز در پارلمان اروپا، دعواهای کشورهای اروپائی با آلمان بر سر چیست.؟ دیگر این دولت فرانسه نیست که از دخالت آلمان این نماینده ی آمریکا در امور کشور شان شکایت داشته باشد. انتقال پارلمان اروپائی از استراسبورگ به بروکسل نه تنها به نارضایتی ها که گفته می شد خرابکاری فرانسه ی همیشه معترض، مسبب آن است، خاتمه نداده است، بلکه ابعاد این دخالتها را نیز گسترش داده است. دخالت ها و امر و نهی کردن سازمان یافته ی آمریکا از طریق همان پارلمان، در امور کشورهای بحران زدۀ اروپائی بجائی رسیده است که خانم مرکل  صدراعظم آلمان را مجبورساخت، که نسبت به جاسوسی و شنود تلفنی خود ازطرف سازمان جاسوسی آمریکا، به این کشور اعتراض کند. در چنین بازار بلبشوی جهانی است که "پوتین"، که خود از تبار این جنایتکاران است، به تقلید از کشورهای غربی اما به  مبتذلانه شکلی، در امور کشور اکرائین دخالت کند. این شیوۀ دخالت عواقب دیگری هم می تواند برای آینده کشور اوکراین ببار آورد. انتخابات "دمکراتیک" قبلی که دولت طرفدار روسیه را بر سر کار آورد. به کجا رسید.! دزدان و آدمکشان و فاشیست های قبلی جای خود را به دارو دستۀ دیگری دادند، که وابسته به روسیه، اما با همان ماهیت، یعنی دزد و آدمکش. شیوۀ انتخابات لیبرالی چیزی نیست، جز جایگزینی یک باند دزد و آدمکش با باند دیگری از همان نوع . حال سئوال این است، این انتخابات که بشکل "پوتینی" سازمان داده شده است، آیا باز تکرار، همان دور باطل رژیم گذشته در این سرزمین نیست.؟ چرا پوتین اجازه نداد که مردم خود را بلشویسم وار سازمان دهند، شوراهای کارگری، شهری و روستائی و نیز کمیته انقلاب نظامی را سازمان دهند و همانند بلشویکها با بیرون ریختن گرگانی که در صف مردم جا خوش می کنند، به دشمنی های قومی و نژادی و سنتی و ملی، پایان دهند.

این شیوۀ که پوتین انتخاب کرد ه است، شیوۀ کار و یا تقلیدی از کلاه آبی های سازمان ملل متحد است که در کنگو به کمک ارتش جنایت کار بلژیک شتافتند؟ ویا تقلیدی از دولت آمریکا در عراق و در زمان حکومت صدام است؟ که بتدریج، منطقه کردنشین این کشور را جدا ساخته و اداره آنرا بدست دولت محلی کرد داده است.  سئوال دیگری که برای ما مردم مطرح می شود، این است،- زبانم لال- آیا در فردای نه چندان دور، گردانکشانی در سرزمین ما یعنی ایران، پیدا خواهند شد، که سناریوئی را بازی کنند، وبا برانگیختن تعصبات مذهبی، قومی، زبانی، که در میهن ما به اندازه کافی موجود است، الگو قرار دادن "پوتین " نیرو نظامی در ایران پیاده کند، و شرایط رآی گیری "دموکراتیک " فراهم سازد، و یک بخش از میهن ما را، بطور دمکراتیک ازآن  جدا سازند؟ و یا نه، با آپدیت کردن شیوۀ وطن فروشی "بحرینی " قدم به قدم، و البته با سیاست "موزائیکی" که امروز ورد زبان، طرفداران سیاست ملی مذهبیون ها است، می توان ایران را با "ایرانستان" تبدیل کرد. من فکر می کنم سیاست ملی مذهبی که طرح کهنۀ صلح کمپ دیویدی، یاسر عرفات -اسحاق رابین - کلینگ تون، دیگر جائی در ایران نخواهد داشت.



16.3.2014 

رحیم کریمیان      

Tuesday, March 11, 2014

اکراین، فاشیست ها و نازی ها - رحیم کریمیان

 زنان و کودکان یهودی اکراینی که در صف مرگ ایستاده اند تا توسط فاشیست های اکراینی همدست نازی ها اعدام شوند. 14 اکتبر 1942 
مسئولین این کشتارها بعدها توسط پارتیزانهای کمونیست اکراینی و ارتش سرخ شوروی به سزای جنایت هایشان رسیدند.
در خبرها آمده است که خانم کلینتون "پوتین " رئیس جمهور روسیه را با هیتلر مقایسه کرده است. من بدون اینکه به صداقت این خانم در بیان این مطلب که بسیار هم درست و بجا گفته است، بپردازم،  وظیفۀ خود می دانم که فریبکارهای این "خانم" را، در این زمان و در این مورد، افشا سازم . ولی در موارد دیگر، یعنی افشای ماهیت واقعی او در دوران تصدی وزرات امور خارجه امریکا را بعهدۀ زنانی می گزارم، که در این روز یعنی روز(هشتم مارس) برای آزادی، در جای جای این کره خاکی می رزمند.

چرا امروز این خانم که گویا ماموریت رسمی ای هم ندارد، بیک باره به روی آنتن های تلویزویون ظاهر می شود و آن پیام را برای مردم جهان می فرستد ؟ و پوتین را فاشیست می خواند.؟ این در شرایطی است که  بگفتۀ رئیس  جمهور بر کنار شده ی متمایل به روسیه،  " مخالفین"، فاشیست هستند. راستی ما حرف چه کسی را باور کنیم. کدام یکی از آنها "دزدند" آیا مردی که در جلو می دود و فریاد دزد، دزد سر میدهد و یا دیگرانی که با فاصله ای در پشت سر او می دوند و همان فریاد را سر میدهند و یا هردوآنها، و شاید همۀ آنها، یعنی غرب بطورکلی؟  وحتی  پوتین، با تمام داردسته هایش.؟

رئیس جمهور برکنار شده  اکراین می گفت: کسانی که در خیابانها علیه دولت قانونی اعتراض می کنند، فاشیست هستند. و ادامه داده بود: آنها علنا در خیابانهای شعار فاشیستی سر میدهند، اعمال تخریبی انجام میدهند، اماکن عمومی و ادارات دولتی را تصرف می کنند و غیره.  بعد از بازگشت نمایندگان این مخالفین از اروپا و ملاقات با سران این کشورها، در گیری و تیر اندازیها بروی مردم بیشتر شده و کا ربجائی رسید که مجسمۀ لنین را در برخی از شهرها بخصوص شهرهائیکه ساکنین آنها مخالف برنامه های سیاسی شان هستند، بزیر می کشند. چرا این تحریک های "بی خردانه" صورت می گیرد.؟ آنها یعنی مخالفین بخوبی می دانند این تندیس گرچه ممکن است در میان روشنفکران برخی از کشورها بخاطر عقب افتادگیهای فرهنگی به بتی تبدیل شود، و شکستن باصطلاح این بت، توهینی به اعتقادات "طرفدارانشان" تلقی گردد. ولی برای این مردم، بخصوص آنهائیکه در صف ارتش سرخ با فاشیست های آلمانی و متحدین آنها جنگیدند، این اعمال آنها را بلافاصله بیاد خاطراتی می اندازد که ارتش آلمان با کمک متحدین شان مرتکب شده بود. آن زمان آلمان  پنچ و نیم میلیون از ورزیده ترین سربازان و نظامیان خود را با مدرن ترین سلاحها، توپ، تانک، هواپیما و سایر وسائل ارتباطی و تجهیزاتی به این سرزمین گسیل داشت. در سر لوحه برنامه آن، نابودی حیات در سه شهر بزرگ: کیف، مسکو، لنین گراد قرار داشت. از این روی این عمل شنیع با وجود آن خاطرات، نشانه ای از ضعف و بی خردی است و جز رسوائی و نفرت در بین مردم، جیزدیگری را ببار نمی آورد. آیا آنهائیکه این عمل را بعنوان یک تاکتیک برای تهییج مردم برگزیدند به تأثیر این عمل در نسل جوان، فکر کرده اند.؟ نسلی که  طی سالیان طولانی در کتابهای درسی  در فیلمهای سینمائی، در داستانها، در هنر و ادبیات شان، بالاخره در عکس های خانوادگی و یا تصویرهای هنری روی دیوارهای اماکن عمومی و در آثار و خرابه های تاریخی، خوانده و یا دیده اند، در این باره چه می اندیشند. این همه بی پروائی و بی خردی اگر سودی ببار می آورد، آنوقت خروشچف ها که لنین را ترور کرده بودند، و یا سردمداران کودتا چی در چین، قبلا دست به این کار می زدند و در این مورد، یعنی در انجام جنایت، چیزی از جانی های نازی کمتر نداشتند.

اعمالی که از این افسار گسیخته گان سرزده را با برخورد مردم آزاده ای که در میدان استقلال، جمع شده بودند را با هم مقایسه کنیم و بلوغ سیاسی اجتماعی آنها را با این جریان سیاسی که سعی دارد خود را در رآس جنبش حق طلبانه ی این مردم قرار دهد، مقایسه نمائیم. روزی که خانم تیمو شنکو نخست وزیر، از زندان بیرون آورده شده بود و طرفدارنش شتابان او را به " میدان "آورده بودند، به امید اینکه دوباره در رآس جنبش قرار گیرد، جمعیت حاضر در " میدان" چه واکنشی نسبت به او نشان دادند. سخنان او را گوش دادند و بازار گرمی و کف زدن های هوادارانش را تحمل کردند، بدون اینکه در مقابل طرفدارانش که شعارهای زنده باد ومرده باد میدادند، با اشاره به کارنامه ی ناپسندش، او را عملا به خانه خود روانه نمودند، تا در کمال آرامش و بدون توهین و تحقیر، به زندگی شخصی اش ادامه دهد. این چنین مردمی هرگز از پائین کشیدن تندیس لنین، بر افروخته نخواهند شد. این شیوه تحریک مردم به جنگ و درگیریهای خانگی اگر در کشورهای جهان سومی، و حتی در ایران، درطول صد و اندی ساله فجایعی بوجود آورد، است، در این کشورها که در دوجنگ جهانی اول و دوم، توانستند ستون فقرات ارتشهای متجاوز و نوکران داخلی آنها را خرد کنند، جز رسوائی ثمره ی دیگری ببار نخواهد آورد. تاکتیک هائی که در طول رژیم جمهوری اسلامی، در ایران پیاده شد و توانست نوکران وسیعی از درون جنبش مردم بخدمت خود در آورد، در این سرزمین ها نه تنها اثری و سودی برای گرانندگان آن ببار نخواهد آورد بلکه بر عکس، موجب نفرت در دل این مردم و دوری شان از آنها می شود. دو باره باید تکرار کنم: دیدیم که مردم نه تنها از پائین آوردن این تندیس بر افروخته نشدند، بلکه در تلاش هستند همچنان راه مبارزه مشکلات سیاسی اجتماعی را بطور مسالمت آمیز پیدا کنند. تا اینجای کار، فاشیستها و اربابان خارجی آنها بازنده از آب در آمدند. و از این فرصت، روسیه  بخوبی دارد استفاده می کند.

چرا استراتژیستین های غربی دچار این خطای موحش در اوکرائین شدند و چرا تاکتیک های حادثه آفرینی که درایران، افعانستان، عراق، تونس، در جنبش فلسطین، مصر، ترکیه تا کنون اعمال نمودند، در این  منطقه با آن سوابق تاریخی که بطور مختصر بر شمردم، تکرار کردند. انگار این ماجراجویان و حادثه آفرینان بین المللی، فرصت تجزیه تجلیل جنایت سی و اندی ساله خود در ایران را ندارند. امروز سکوت جنبش در ایران سکوت دردها و اثرات آن حوادثی است که شیادان و آدم کشان بر سر این مردم آوردند. امروز حتی مردم ایران، از ماهیت آن توطئه ها و حادثه آفرینی ها، هر چند با هزینه سنگین، با خبرهستند. حادثه سازی سیاسی، دنبال نخود سیاه فرستادنها، عمرش حتی در کشورهای خاورمیانه،  به سر رسیده است و اطمینان دارم که دیری نخواهد پائید، اشکال دیگر آن، یعنی شکل " چاورزی  " آن در سایر کشورها هرچه زودتر بپایان برسد.

این سیاستها تاکنون، منافع هنگفتی برای متجاورین، فراهم کرده است. آنها با استفاده از شعارهای پوپولیستی هر جا که تاریخ مصرف دولتهای دست نشانده شان به سر رسیده بود را بزیر می کشند، و شرایط  برای سرقت اموال و ثروت مردم آن کشور را در بانکهای مختلف و از طریق "قانونی " با یک سرقلم و یا ا حتمالا یا یک نشست و برخواست در جلسات و کنفرانسها، بالا بکشند. علاوه بر این آن دسته از کشورهائیکه از درآمد سرشار منابع زیر زمینی برخوردارند، با نگهداشتن مردم در خیابانها و فریاد شعار های گوناگون، بازار فروش کالا ها و در راس آنها سلاحهای خود را رونق بخشند.
اگر این تاکتیک ها در کشورهای جهان سومی تا این زمان، جواب داد اما در کشوری چون اوکرائین.  دیدیم  که دولت نارنجی به کجا کشید.؟برای برپا کردن آن دولت هزینه های  هنکفتی تحمل نمودند اما میوه را دیگری چید.و رسوائی برای غرب و امریکا و دولت دست نشاندۀ به جایی ماند.  
آهای !!! فاشیستهای سراسر جهان !! شما تا اینجا آنطور که بویش می آید بازی را باخته اید "اهه و"
و"تلوپ" شما بیشتر مصرف جهان سومی دارد، شهروندهای شما این را می دانند. و اما چرا پوتین را شیطان جلوه می دهید؟ شما در مقابل پوتین تا اینجا کم آورده اید. در بازیکه که در قضیه ورزشهای زمستانی در آوردید، دستگاه رهبری کرملین شما را تا اینجا "مات" کرده است و آلان هم دارد رفراندم راه می اندازد و شما بخوبی می دانید که او در این میان برنده خواهد شد و شما بازنده. نه فقط بازنده در این رأی گیری بلکه در نزد افواه عمومی. مردم با پوزخند خطاب به شما سئوال می کنند، "هرجا نوکران شما از صندوق رآی بیرون بیایند " آن رأی گیری "دموکراتیک" است.؟  آیا رأی گیریهای شما در آذربایجان، یوگسلاوی، بخصوص کوزوو "دمکراتیک "بوده است.؟ و آن شیادی ها که در یونان دست زدید چه پاسخی دارید.؟

اما شما فاشیستها باید از "پوتین" متشکر باشید که تا اینجا توانست با کسب اعتماد مردم این منطقه، این جنبش را در تحت کنترل خود بگیرد. اما این "پوتین" خود یک فاشسیت است. و نه از نوع فاشیست "آلمانی" بلکه از نوع "فاشسیست " روسی. او می خواهد با تکیه به مذهب ارتدکس و ملیت روس، یک امپراطوری فاشیستی روسی بوجود آورد. و شما با مذهب کاتولیک و ملیت آلمانی. پوتین در سر آن دارد که با فاشیستهای از نوع "اسلامی"، نزدیک شود و شما فاشیستهای آلمانی از طریق آمریکا به اسرائیل، و با آشتی دادن یهودیت با مسیحیت آلترناتیوی بسازید. اگر پوتین با جهان اسلام بخاطر مذاهب مختلف در این دین و دشمنی آنها با یکدیگر مشکلی دارد، شما هم با مشکلات مذاهب و فرقه های مختلف در جهان اسلام مواجه هستید. جهان اسلام و یا مذهب ابراهیمی، در خود درگیریهای بیشماری دارد، شما برای مکمل ساختن این مذهب، و پیوند آن با  سیاست های فاشیستی خود، با وجود آمادگی فراوانی که در این مذهب وجود دارد، با مشکلات فراوانی مواجه هستید. علاوه بر آن مشکلات شما با پروتستانیسم و دولت یهودی اسرائیل، از هم اکنون خود را در شکل پیچیده ی اختلاف درون اتحادیه ی اروپا با امپراطوری انگلیس، اختلاف فرانسه با آمریکا بر سر مسئله ایران و سوریه و ارمنستان نشان میدهد.
سخن آخر: امروزجهان نو لیبرالیستی در گرداب عظیمی از مشکلات گیرکرده و بنظرنمی رسد که بتواند از این گرداب، رهائی یابید.
پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید.  


09/03/2014

   رحیم کریمیان

Thursday, March 6, 2014

رهائی زنان بدون شرکت جدی در جنبش انقلابی امکان پذیر نیست - روزبه کوراغلی

بمناسبت هشت مارس
توجه به جنبش زنان بمثابه جنبشی که بیش از نیمی از جامعه بشری را با خود درگیر نموده است، همانند دیگر جنبش های اجتماعی، مستلزم درک دقیق از ماهیت طبقاتی و مطالبات واقعی آنست. مضمون و شالوده جنبش هشت مارس در حقیقت همان است که در کمون پاریس به توسط بورژوازی متحد به وحشیانه ترین شکل بخون کشیده شد. در تداوم همین مبارزات پرولتری، زنان و مردان کمونیست به این ضرورت اساسی یعنی پیگیری انقلابی برای کسب حقوق برابر زنان با مردان در تمام عرصه های اجتماعی، الغاء بی قید شرط تمام تبعیضات جنسی با این تاکید، تا زمانیکه زنان کارگر و زحمت کش در نظام سرمایه داری بدلیل جنسیت شان از محرومیت ها و استثمار مضاعف رنج می برند، و به همین نسبت برده ی تعصبات مذهب و نظام مرد سالاری هستند، جنبش طبقه کارگر و کمونیست های واقعی نمی توانند همچنان شاهد دهشتناک ترین ستم ها و تبعیض ها و رفتار های حیوانی علیه زنان که نیمی از طبقه را تشکیل می دهند، باشند. ضرورتی که، پیام جنبش هشت مارس را در سطح وسیع جهانی به گوش زنان و مردان مبارز و آگاه رساند. اما زنان نه فقط به جهت زن بودنشان، بلکه از موقعیت بردگان بی مزد نظام مزدوری نیز باید برای کسب حقوق خود در تعرض وسیع همراه با هم طبقه ای های خود یعنی مردان کارگر و آزادیخواه تا نابود کردن نظم موجود و گذار به سوسیالیزم که پایان ابدی برای تمام درد ها و رنج های حاصل از این نظام اهریمنی است، شرکت جویند. 

بر کسی پوشیده نیست که دست آوردهای جنبش هشت مارس بدلیل شرکت آگاهانه در مبارزات سازمان یافته زنان و مردان کارگر و انقلابی حاصل گردیده است. چیزی که کوته بینان و مزدوران سرمایه تلاش می کنند چنین وانمود کنند که زنان از برکت پیشرفتهای جهان سرمایه داری به چنین حقوقی رسیده اند، همانظور که برای دست آوردهای اول ماه مه نیز چنین یاوه هائی از زبانشان جاریست. بی تردید زنان زحمت کش و کارگر که در دوران فئودالیزم در محدوده کارگاه ها و صنایع کوچک محلی و کار خانگی و کار کشاورزی و دهقانی و محدودیت های تعصبات خانوادگی و مذهب و خرافات و مردسالاری محصور بودند. در نتیجه ی انقلاب صنعتی توانستند با شرکت در امر تولید، فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و غیره، زمینه های رشد خود را با ورود به انجمن های فرهنگی و هنری و ادبی و احزاب سیاسی فراهم سازند. و از رقیت و بندگي مناسبات فئودالی، اسارت مذهب و سنت های عقب مانده ی خانوادگی و اجتماعی که همچون غل و زنجیر پیرامون شان را فرا گرفته بود، خود را آزاد سازند. اما این جابجائی فرماسیون اجتماعی بمفهوم پایان استثمار و بردگی زنان نیست. اگر زن دهقان تا دیروز مجبور بود، گاو خود را بدوشد و یا در ملک ارباب جان کند تا هم نان خود را تهیه کند و هم بهره مالکانه بپردازد، امروز گاوی برای خود ندارد که آن را بدوشد، مجبور است گاو سرمایه دار را بدوشد، صبح تا شب استثمار شود، هم ارزش اضافه برای سرمایه دار تولید کند، هم مالیات به دولت سرمایه بپردازد و هم پول قصابی که برای سگان مذهبی استخوان تهیه می کند. و آن ناچیز مزدی که باید تا سر ماه سر کند و کار خانگی بی مزد که اسارت و بردگی اش را تا تحقیر بی پایان بر گردن اش آویزان نموده است. حال با دقت به وضعیت و موقعیت زنان بر اساس واقعیت های موجود اگر تغییرات اساسی در شرایط حقوق زنان نسبت به گذشته بوجود آمده است باید بطور عینی این تغییرات را مشاهده کرد. 

آنچه که بین فرماسیون فئودالیزم و سرمایه داری ظاهرأ متفاوت نشان می دهد، تضادهای پنهان در این نظام و شیوه استثمار است. ماهیت استثمار نه تنها عوض نشده است بلکه به دلیل خصوصیات ذاتی آن بیش از گذشته شدید و عریانتر نیز گشته است. این ساده لوحانه است کسی از روی روبنای سیاسی به ماهیت و پلیدی های نهفته در نظام سرمایه داری آگاهی یابد. کسانی که از روی ناآگاهی و سطحی نگری فریب این نظام متعفن را خورده اند، باید از خود سوال کنند: آیا صرف کسب مدارج عالی و یا شرکت در مراکز اداری - سیاسی، یا کسب حق طلاق و حضانت فرزند و غیره، توانسته است زنان را همتراز با مردان قرار دهد. و آنان را از یوغ بردگی مدرن نجات دهد.؟ کسانی که مفتون دمکراسی بورژوازی گشته اند، آیا هرگز از خود پرسیده اند، این اختاپوس که روزی نیست در گوشه ای از جهان، جنگی را تحمیل نکند، کودکان و زنان بیگناه را با عنوان بمب ها و سلاح ها به خاکستر تبدیل نسازد، بردگان مزدی را به حیوانی ترین شکل استثمار نکند، چگونه می خواهد به بشریت آزادی و دمکراسی اعطاء کند. در حالیکه خود به جنگ بشریت رفته است.؟ مذهب و پلیس دو نیروی سرکوب این نظام بجرم هزاران سنگسار و هزاران اعدام و کشتارهای ارتکابی، در کدام دادگاههای این نظام وحشي، مدعی دمکراسی به محاکمه کشیده شده اند، تا آن زن جوانی که بخاطر لقمه نان شب فرزندان اش شرافت خود را بحراج گذاشته است، یا آن پیر زنی که تنها ارث اش از این نظام متعفن، کلبه ی بی سقف در حاشیه شهر است، به یاوه های مدافعان این نظام باور کنند.! 

امروز در سراسر جهان زنان و مردان آزادیخواه هر یک بزبانی، هشت مارس را بپاس مبارزات و جانفشانی های همرزمان خود جشن می گیرند. این جشن و سرور در حقیقت تجدید پیمان با آرمانهای انقلابي پایه گذاران این جنبش نیز هست. مبارزه ای که قتل و کشتار و زندان و شکنجه و تبعید، کوچکترین خللی بر اراده ی آشتی ناپذیر ادامه دهندگان پرشور و انقلابی آن نتوانسته است وارد سازد. کوشندگان این جنبش در این نشست ها و گردهمائی ها فرصتی فراهم می سازند تا ظلم ها و ستم ها و تبعیضهای غیر انسانی را که زیر بیرق سرمایه داری و مذهب و سنت های مردسالارانه بر زنان کارگر و زحمتکش تحمیل می شود را بیان دارند. بدینوسیله تجربیات و دانش مبارزاتی خود را در هر چه مستحکم تر کردن این نبرد طبقاتی - جنسیتی منتقل، تا برنامه های مدون مبارزه ی مشترک را با اتکا به تجارب انقلابی جنبش پرولتری و زنان و بر مبنای آموزه های جهان بینی علمی پی ریزی نمایند. اما در این میان سرکوبگران و جانیان نظام سرمایه نیز که خود قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را پایه ریزی کرده اند و چوبه های دار و صف های تیرباران برای آزادیخواهان سازمان داده اند، بیشرمانه این روز را جشن می گیرند. همان کسانی کمون پاریس و اعتراض زنان کارگر شیکاگو را بخون کشیدند. و در استالینگراد ظرف دو ماه بیش از دومیلیون پانصد هزار زن و کودک را وحشیانه کشتار کردند. سگان ولگردی که روزی کسب رای زنان را نه همزمان با مردان، بلکه بعنوان جنس دوم به آینده موکول میکردند. امروز نیز از پرداخت حقوق برابر به زنان در برابر کار مساوی با مردان خودداری می کنند. ریاکارانه مدعی مبارزه علیه قاچاق کودکان و زنان و تجاوز و فحشاء هستند. اما کلوپ های شبانه و فاحشه خانه های زنجیره ای در سراسر جهان برپا کرده اند. با بیکار کردن میلیونها زن در سراسر جهان، لشگر بردگان جنسی سازمان داده اند. زنان رنگین پوستی که تا دیروز به وقیحانه ترین شکل مورد تحقیر و تنفرشان بود، امروز ابزار تبلیغات کالاهایشان شده است. سقط جنین را یکروز قانونی می کنند و روز دیگر سگان ولگرد مذهبی را که از دستمزد ناچیز همان زن کارگر ارتزاق می کنند، بر علیه سقط جنین می آشوبد. سرمایه های حاصل از این تجارت های کثیف کارخانه های اسلحه سازی را تقویت می کنند تا وقفه ای در تامین سلاح های کشتار در هجوم هائی که بر علیه ملت های عقب نگه داشته شده برای غارت و چپاول منابع و ثروت های آنان می کنند، بوجود نیاید. 

حال با این توضیحات، در می یابیم که ریشه و اساس نابرابری و ستم و استثمار در رابطه با زنان صرفأ محدود به فرهنگ نظام مرد سالاری، مذهب و خصوصیات عقب مانده ی سنتی که خود تجلی جامعه طبقاتی است، نمی باشد. بلکه تضادهای طبقاتی و مناسبات آن اساس و شالوده ی این پلیدی ها و ناهنجاری هاست. توضیح این مسئله از آنجا ناشی می شود که امروز عده ای با آگاهی و شناخت، از آنجا که در خدمت نظام سرمایه هستند، برای توجیه نظام برده داری تلاش می کنند به زنان ساده دل چنین القا کنند که تنها رویکردهای مذهبی و فرهنگ مرد سالاری است که به خشنونت و بی حقوقی زنان دامن زده است. یعنی بجای پرداختن به علت، به معلول می پردازند. اگر چنین است، پس چگونه است این همه پلیدی بر زنان را در کشورهای غارتگر جهان سرمایه داری کماکان شاهد هستیم. پرواضح است مذهب و مرد سالاری و قید و بند های خرافی و عرفانی نقش غیر قابل انکار در تشدید این ستم ها دارند. اما سوال اینجاست: آیا روبنا می تواند، بدون ارتباط با زیربنا شکل قانونمند و سازمان یافته بخود بگیرد.؟ با دقت به عملکرد سرمایه در هر فرماسیون اجتماعی آنچه که در رابطه با ستم بر زنان مشهود است، ثابت می کند اولأ روبنا انعکاسی از ماهیت و واقعیت زیربناست، در ثانی با تغییر روبنا ستم از بین نمی رود، بلکه ممکن است بظاهر چهره نرم داشته باشد، اما پلیدی همچنان در درون آن موجود است. مسئله ای که از دیر باز حل شده است و لازم به تکرار مجدد نیست. مثال ساده می تواند ذهن آندسته از افراد را که نیروی خود را صرف آرایش چهره این نظام جهنمی می کنند، روشن سازد. امروز در اکثر کشورهای سرمایه داری مقوله اعدام لغو شده است، البته در شرایط مفروض. ولی در همین کشورها وقتی مردم دست به اعترض می زنند، ( باید تاکید کنم اعتراض مردم همواره بحق است.) بلافاصله همین حکومتها ماشین سرکوب خود را روانه ی خیابان می کنند تا همین اعتراض بحق مردم را خفه کنند. و چه کشتارهائی که راه نمی اندازند. حال آیا لغو مقوله اعدام در نظام سرمایه داری به معنای پایان سرکوب و کشتار و دمکراتیزه شدن حکومت است.!؟ جواب به این سئوال با اتکا به جهان بینی علمی می تواند حقیقت و منشاء درونی ستم بر زنان را که یکی از اشکال سازمان یافته ی ستم ها در نظام سرمایه داری ست، روشن سازد. درک این مسئله می تواند توده های کار و زحمت، خصوصأ زنان کارگر و زحمت کش را از گرفتار شدن در دام فربیکاریهای بورژوازی و حامیان آن حفظ نماید.


گرامی باد هشت مارس روز جهانی زن

پرتوان باد مبارزات زنان و مردان کارگر و زحمت کش بر علیه استثمار جنسی - طبقاتی


ششم مارس  ۲۰۱۴ برابر با  ۱۵ اسفند ۱۳۹۲

روزبه کوراغلی